اما موجوداتی که به خرق عادت پدید میآیند، امور علمی هستند که دانشمندان را به کرنش وا میدارند و دو نوع هستند:
1 . دارای یک شیوه فکری است که آموختنی است. این قسم از امور خارق العاده مبادی خاص ذهنی دارند که ذهن آدمی توان درک و تحلیل و تجزیه و ترکیب آنها را دارد، به گونهای که میتواند از مجموع این مبادی امر امر خارق العادهای را استنتاج کند، مانند سحر و جادو و طلسم و شعبده و ... که همواره با شیوه فکری خاص خود یاد گرفتنی هستند و روش آن را بعضی از انسانها به بعضی دیگر آموزش میدهند؛ هر که اهل این امور خارق العاده باشد، بر اساس طرز تفکر خود عمل میکند.
2 . این امور خارق العاده همان علوم لدنّی هستند که مبدأ آن نفسهای پاک برخی از انسانها است که خداوند پلیدی را از آنان زدوده است و به زیباترین شکل، نفس آنان را پاک گردانیده است. در این حالت به هیچ وجه شیوه فکری آموختنی، بلکه این نوع امور خارق العاده، فرآورده مکاشفات درونی است که بعضی اولیای خدا از بعضی دیگر به ارث میبرند.
از ویژگیهای این قسم امور خارق العاده آن بیمانندی است که چیزی شبیه آنها نیست تا با آنها معارضه کند و امری نیرومندتر از این امور نیست تا در میدان مبارزه طلبی بتواند بر این امور خارق العاده چیره شود. چون تحقق این امور به اذن خدای واحد قهار است. آری تحقق همه امور در خارج، به اذن خدای تعالی است، ولی معجزات تنها از بندهای سرمیزند که به جهت دستیابی به مقام قرب نوافل، خداوند سبحان در چشم و گوش و دست او حضور مییابد، به گونهای که چشم و گوش و دست او چشم و گوش و دست خداوند است ...
[اشاره به حدیث مشهور «عبدی اطعنی اجعلک مثلی ... کنت سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به و ...»] از این جهت کارهای این انسان الهی نه تنها ضدی ندارد که بر آن غلبه کند، بلکه مانند نیز ندارد؛ چنانکه خدای متعالی میفرماید: (کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی) و (إِن یَنصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ) و (وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ).
صدور معجزه از ناحیه ولیّ خداوند و به اذن او، صرفاً زمینهای برای هدایت انسانها به سوی فلاح و رستگاری است. زیرا خداوند سبحان و اولیای مقرب او تنها خواهان حق هستند. در حالی که دیگر امور عجیب و غریب که از متخصصان مربوط صادر میشود، از جهت مبدأ مادی و صوری، یعنی ابزار عمل و شکل آن شبیه معجزه است، ولی از حیث فاعل عمل و هدف آن هیچ شباهتی به معجزه ندارد. زیرا فاعل معجزه جان پاک انسانی است که مقرب خداوند سبحان است. این تقرب تنها از راه نافلههایی تحقق یافته است که سبب میشوند خداوند سبحان دیده و گوش و دست آنان شود. همان خدایی که در نهایت علوّ خود، به بندگان مقرب و پاک نزدیک است، و در نهایت نزدیکی به بندگان خود، بلند مرتبه است. هدف معجزه نیز رستگاری آدمیان است و نهایت رستگاری آنان دیدار خدا، ولی سحب و جادو که از علوم غریبه هستند، به دست کسانی تحقق میپذیرد که غالباً انسانهایی شریر و بدسرشت هستند. همچنان که هدف این امور نیز آلودگیهای زندگی دنیایی، همچون ایجاد جدایی میان زن و شوهر و فتنهزایی و بستن راه خدا و ا موری از این دست است. در عالم تکوین که خداوند هیچ چیز را در آن فروگذار نکرده است، معجزات به سان آیات محکم و «ام الکتاب» هستند و سحر و جادو بهسان متشابهاتند که برای اثبات حقانیت و صحت آنها، باید به معجزه برگردانده شوند که در حقیقت «ام الکتاب» جهان تکوین است.
پس تعریف معجزه روشن شد؛ امری که از طریق علل و مبادی چهارگانه خود، یعنی علل مادی و صوری و فاعلی و غایی پدید میآید؛ بدین بیان که معجزه امری معقول و ناشناختهاست که بر خلاف عادت معمول بشری رخ میدهد، ولی بر خلاف نظام علیت نیست. این، بهترین تعریف است که میتوان برای معجزه گفت، چون با این تعریف مباحث پیشین در مبحث نبوت تأیید، و مباحث آینده نیز معنادار میشود.
بطور کلی امور خارق العاده دارای این اقسام است:
1 . معجزه که ویژه پیامبران است.
2 . کرامت که از آن اولیا خداست.
3 . معونت که ویژه مؤمنان عامی است.
4 . اهانت که از متنبّیان و مدعیان دروغین پیامبریاند؛ مانند «مسیلمة کذّاب» و دیگران که با ادعای دروغین نبوت و با اعمال ناشایست، خود را به خواری کشاندند.
(فلسفه الهی از منظر امام رضا (ع)صفحه 174 - 175 - 173)